loading...
ضامن آهو
زهرا کلهوری بازدید : 12 سه شنبه 29 بهمن 1392 نظرات (0)

مرحوم مروج در كتاب كرامات رضويه 151 مي‌نويسد:
تاجري اهل تهران به عنوان زيارت به مشهد مقدس مشرف شد؛ وقتي كه او در مسافرت بود، يكي از دوستانش در تهران او را در خواب ديد كه آن آقا به حرم مشرف شد؛ در حالي كه امام عليه‌السلام روي ضريح نشسته بود. او پيش روي ايشان ايستاد و حربه‌اي به سوي امام پرتاب كرد به طوري كه امام عليه‌السلام خيلي ناراحت شد.
باز به طرف ديگر ضريح رفت و همين عمل را مرتكب شد. مرتبه‌ي سوم به طرف پشت سر مبارك رفت و حربه‌اي به سوي ايشان پرانيد كه بر اثر اصابت آن، امام به پشت افتاد؛ من وحشت زده از خواب بيدار شدم وبا خود گفتم كه اين چه خوابي بود؟!!!
بالاخره رفيقش از سفر برگشت در ملاقات با او پرسيد:
براي چه رفته بودي؟ جواب داد:
براي زيارت.
گمان مي‌كرد كه در خلال سخنانش تعبير خوابش را خواهد فهميد چون از
سخنانش چيزي نفهميد، خواب خود را براي او نقل كرد.
آن مرد گريان گفت:
حقيقت اين است كه وقتي در حرم مشرف بودم، زني را پيش روي آن حضرت ديدم كه دستش را روي ضريح مطهر گذاشته بود، خوشم آمده دستم را روي دستش گذاشتم به طرف ديگر رفت؛ من هم رفتم باز همين عمل را مرتكب شدم تا به طرف پشت سر رفتم؛ دستش را كه به ضريح گذاشته بود، با دست خود لمس كردم!!
البته به خدا پناه بايد برد از چنين گستاخي!!!
در پايان مي‌گويد:
اهل كجايي؟ گفت:
تهران ما با هم از سفر برگشتيم.
بحمدالله حالا در جمهوري اسلامي جدايي خواهران زاير، از آقايان طرح ريزي و از اين پيش آمدهاي سوء، بسيار كاسته شده است.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 66
  • بازدید سال : 141
  • بازدید کلی : 1,103